نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
بندر سیراف، مبدأ راه آبی ابریشم در دوره ساسانیان بوده و بسان نگینی در خلیج فارس میدرخشیده است.
به گفته مورخان، این بندر یکی از آبادترین و پررونقترین شهرهای ایران در دوره اسلامی بوده با مردمانی سختکوش، دریانوردانی ماهر و مردانی بافضیلت و محقق که عمارتهای کمنظیری با معماریهای منحصر به فرد و مرواریدهای غلتان و بازارهای پررونق را در خود جای داده بوده و این شهر چنان بزرگ و باشکوه بوده که نگاه هر رهگذری را به سمت خود میکشانده است.
مقدسی در وصف سیراف نوشته: این بندر روزگاری در تجارت، رقیب بندر پررونق بصره بوده و یکی از قطبهای تجاری خلیج فارس شناخته میشده و بازارهای آن عرضهکننده بهترین کالای دستباف ایرانی، چینی، هندی و ادویه و عطر مشرق زمین بوده است.
ابنفقیه همدانی هم در نوشتههای خود، سیراف را یکی از سه نقطه بهشتی جهان دانسته اما این بندر باشکوه در اثر دو زلزله مهیبی که در سالهای ۳۶۷ و ۳۹۸ هجری قمری روی میدهد، با خاک یکسان میشود بخشی از آن در زیر خلیج فارس و بخشی در زیر کوههایی که بر فراز آن بوده، مدفون میشود.
پس از این زلزله، بدرفتاری دیالمه، حاکمان وقت مزید بر علت شده و موجب کوچ مردم از سیراف میشود و این چنین میشود که شهری که در بطن خود تاجران و دریانوردان بزرگ و نامآوری چون ابوزید حسن سیرافی، یونس سیرافی، داربزن سیرافی، محمد سیرافی، محمدبن بابشاد سیرافی و سلیمان سیرافی و همچنین دانشمندانی مثل ابوسعید حسنبن عبدالله سیرافی و یوسفبن حسن سیرافی را پرورش داده، مقهور بیدادگریهای طبیعت و حاکمان میشود.
البته خیلی زود سیرافی دیگر بر سیراف مدفون شده در آب و خاک، سر برآورد و در دورهای نام «بندر طاهری» بر آن نشست ولی با پیگیریهایی که صورت گرفت این بندر به نام کهن خود؛ یعنی «سیراف» رسید تا فرهنگ و تمدن اصیل این منطقه که زبانزد خاص و عام بوده هیچ گاه از خاطرها زدوده نشود.
در ادامه برای کشف این تمدن و تاریخ دیرینه این بندر باستانی، کاوشهایی صورت گرفت که مهمترین آن کاوشهای مشترک هیئت باستانشناسی ایران و انگلیس به ریاست دکتر دیوید وایتهوس، عضو دانشگاه آکسفورد لندن بود که در خلال آن، مواد فرهنگی ارزشمند و همچنین بقایای آثار باستانی این شهر رخ عیان کرد و بخشی از مجهولیات تاریخی این خطه کشف شد و پس از آن هم کاوشهای باستانشناسی متعددی در دورههای مختلف تاریخی انجام شد که هر کدام کشفها و دستاوردهای مهمی برای تاریخ سیراف داشتند.
دره لیر؛ شروع سیرافگردی
با گشوده شدن در چوبی و بسیار زیبای خانه آقای کنگانی که تاریخی هم است، سیرافگردی ما شروع میشود. «محمد کنگانی» از فعالان میراث فرهنگی استان بوشهر، با روی باز پذیرایمان میشود و با هم عازم دره لیر میشویم.
همان دره مشهوری که چاههای سنگی، سازههای دستکند آبی و گوردخمههای باستانی سیراف را در خود جای داده و قابهای زیبایی از تاریخ را به نمایش گذاشته است.
در دره، مسیری را که به تازگی سنگفرش شده طی میکنیم و میرسیم به جایی که سازههای دستکندهای آبی و چاههای سنگی عرضاندام میکنند.
کنگانی میگوید: «این سازه عظیم آبی در دل صخرههای زمخت و سخت برای نگهداری و ذخیره آب در دوران رونق سیراف ایجاد شده بوده تا آب مورد نیاز کشتیهای تجاری را که برای تجارت به سیراف میآمدند تأمین کند.
در این دره بیش از ۷ هزار حوضچه دستکند آبی و ۱۷۰ حلقه چاه از عمق چهار تا ۱۰۰ متر وجود دارد که هنوز هم آب دارند ولی از ۱۲ سال پیش به دلیل انتقال آب از سد کوثر به سیراف، دیگر بدون استفاده ماندهاند.
این چاهها بیش از ۲ هزار سال قدمت دارند و البته برخی هم قدمت آنها را حدود ۷ هزار سال میدانند. آب این چاهها شیرین است و این عجیب است که در کنار دریا چنین آب گوارایی از دل صخرههای سخت بیرون بیاید».
تا پیش از اینکه هوا گرم شود، از طریق مسیر پلکانی که ایجاد شده به سمت چاهها و حوضچههای آبی میرویم.
برخی از این چاهها چنان عمیق است که حتی از نگاه کردن به آنها واهمه دارم اما با همه این ترسها، ناخودآگاه ذهنم به خردورزی و آیندهنگری مردمان آن روزگار سیراف کشیده میشود که چگونه بحران آب را در منطقه خود مدیریت کردهاند و درک این مسئله موجب میشود که ناخودآگاه احساس غرور کنم و حسم را به کنگانی میگویم.
میبینم لبخندی از رضایت بر لبش مینشیند و خیلی آرام و شمرده میگوید: «هر بار کم میآورم، به این دره میآیم تا به خودم بیایم و ریشههایم را گم نکنم».
قبری برای سیبویه حکیم
از سازههای دستکند آبی و چاهها فاصله میگیریم و از دور به آتشکده که در قسمت جنوبی دره بر فراز کوه قرار دارد، نگاه میکنم، سپس به سمت دیگر دره میرویم تا استودانها یا گوردخمههایی را ببینم که زرتشتیان در جداره دره برای دفن مردههای خود حفر کرده بودند.
در این گوردخمهها استخوانهایی دیده میشود و البته این منظره چندان خوشایندی برای تماشا نیست. از آنجا دور میشویم. در مسیر به اتاقکی در قبرستان جدیدتر جزیره نزدیک میشویم.
کنگانی میگوید: «این قبر را منسوب به «سیبویه» میدانند؛ یعنی همان کسی که به همراه «ابوسعید سیرافی» صرف و نحو عربی را به نگارش درآورده و اثرش همچنان در دانشگاههای معتبر تدریس میشود ولی تا آنجا که من بررسی کردم، این قبر سیبویه نمیتواند باشد چون پیکرش در شیراز دفن شده و محلیها معتقدند این گور متعلق به شیخی به نام «ثوبین» است».
فرشتگان قلعه نصوری
عزم رفتن از دره میکنیم تا پیش از رسیدن ظهر از قلعه نصوری هم بازدید کنیم.
قلعهای که کمنظیر است و بر بالای یک تپه روبهروی خلیج فارس نگاه هر رهگذری را میدزدد.
این قلعه زیبا اکنون در حال مرمت است. سربالایی کوچهای را که به قلعه میرسد به سختی در زیر نور آفتاب پاییزی طی میکنیم.
کمی احساس گرما میکنم ولی در حیاط اول قلعه نفسی چاق و با رئیس کارگاه مرمت قلعه صحبت میکنیم تا به ما اجازه ورود به آن را بدهد. سرانجام با رایزنی محمد کنگانی به حیاط دوم که اندرونی یا حرمسرا به شمار میرود، وارد میشویم.
به ایوان بلندی با ستونهایی که به طاقهای دالبری ختم میشود خیره میشوم.
رنگ سپید دیوارها، حس خستگی را از وجودم میزداید. تعدادی کارگر مشغول کار هستند. به سمت اتاقی میرویم که بادگیر بزرگی بر فراز آن قرار گرفته است. این قلعه تنها بنای دارای بادگیر استان بوشهر است که این بادگیر در تابستانهای داغ حکم کولر بزرگی را برای خنک شدن سایر بخشهای این بنای باشکوه دارد.
آن طور که کنگانی میگوید: «قلعه نصوری را پدربزرگ شیخ ناصر نصوری (یکی از مالکان این بندر) بنا کرده و مربوط به اوایل دوره قاجاریه است. این قلعه مانند بناهای دیگر عهد قاجار دو حیاط اندرونی و و بیرونی دارد و یک شاهنشین بالای همه اتاقها قرار گرفته است. چهار ستون زیبای سنگی و گچبریهای داخلی ایوان غربی حیاط بیرونی این قلعه دارای ارزش تاریخی و هنری است. این ایوان فقط یک راه به پشتبام دارد. گچبریهای این عمارت که با هنر دستان استاد علیاصغر شیرازی و به امر شیخ جبار جد شیخ ناصر نصوری در حدود ۱۷۰ و اندی سال پیش انجام گرفته است، غالباً نقش درختان، شاخ و برگ و گلدانهای زیبا و فرشتگان را در کنار هم نشان میدهد. فرشتگان زیادی با نقش پرندگانی چون هدهد، طوطی و طاووس همراه با خطوط هندسی تزئینی در این اثر هنری پدید آمده است. گذشته از گچبریهای تزئینی ۱۸ تابلو بسیار زیبا و پرمعنی از بهترین مجالس شاهنامه فردوسی را برگزیده و در این ایوان با گچبریهای جالب و به طرز شیوا و گویایی جلوهگر ساخته است».
فضای قلعه به خاطر کارهای مرمت چندان مناسب نیست که بیشتر در آن بمانیم. این قلعه قرار است به زودی بهعنوان مجتمع تفریحی- اقامتی فعالیت خود را آغاز کند.
ماشویهای زیر سایه لیل
با محمد کنگانی که مدیریت مؤسسه گردشگری سیراف پارس موزه را عهدهدار است، به سمت موزه سیراف پارس میرویم که بخش مهمی از تاریخ سیراف را در خود جای داده است.
وارد حیاط موزه که میشویم با ماشویه (قایق)ای چوبی مواجه میشویم که رد گذر زمان روی بدنه آن کاملاً مشهود است اما آنچه در این فضا خودنمایی میکند، درخت لیل (انجیر معابد) است که نزدیک ۱۰۰سال عمر دارد و ریشههای آویزانش در زیر برگهای سبز و سرحال نگاه جستوجوگر و مشتاقم را به سمت خود میکشاند. درختهای بومی دیگری هم کنارش دیده میشود که در سه چهار سال اخیر کاشته شدهاند ولی هیچ کدام یارای رقابت با لیل کهنسال را در پیچیدگی و خودنمایی ندارند.
وارد نخستین اتاق موزه که میشویم، کنگانی از قصه عاشقانه کارگر سیرافی و دختر باستانشناس انگلیسی میگوید که در عین غمناکی، شیرین و جذاب است.
در این اتاق وسایل کشاورزی شامل بُرا یا خرمنکوب، برداله، غربال و… که بسیار قدیمی و ارزشمند هستند، نگهداری میشود. همچنین بخشی از سامانه فاضلاب شهری سیراف باستانی به نمایش گذاشته شده که نشان از تمدن دیرینه این سرزمین دارد.
در ادامه سکههایی با نقشها و طرحهای متفاوت خودنمایی میکند که اغلب از جنس نقره، مفرغ و برنز هستند. بخشی از این سکهها ایرانی هستند و به دورههای ساسانیان، اشکانیان و… تعلق دارند و برخی هم سکههایی از کشورهای چین، روم، بیزانس و… هستند. کنگانی در این باره بیان میکند: «وایت هوس در کاوشهایی که انجام داد، حدود هزار سکه شامل چهار سکه طلا، ۴۰۰ سکه نقره و بیش از ۵۰۰ سکه مفرغ و برنز پیدا کرد که سکههای باارزشتر امروز در موزه لندن و موزه ملی ایران نگهداری میشوند».
در ادامه موزهگردی چشمم به تکههای گچبری افتاد که با توضیح کنگانی متوجه شدم متعلق به خانههای اعیانی سیراف در دوران اسلامی است و قدمتی بیش از ۲هزار سال دارند. از دید مورخان این خانهها معمولاً پنج طبقه بودند؛ چون سیرافیها اغلب تاجرانی دنیادیده و ثروتمند بودند و خانههایشان دارای معماری منحصر به فردی بوده است.
همچنین در این موزه، سفالهای کمنظیری خودنمایی میکند؛ یکی از آنها «کوزه آمفورا یا نوک اژدری» است که در سال ۱۳۹۸ ثبت ملی شده است. از کنگانی درباره قصه این کوزه سؤال میکنم و او میگوید: «این کوزه را چند سال پیش صیادان از دل دریا بیرون کشیدند. در تور صیادیشان گیر کرده بود و آنها هم کوزه را به موزه اهدا کردند. این سفال یکی از سفالهای باارزشی است که در این منطقه پیدا شده و برای نگهداری و حمل مایعات ارزشمندی مثل عسل و… در سفرهای دریایی استفاده میشده است».
اتاق سفالهای موزه سیراف، برشهای ارزشمندی از تاریخ سیراف را در خودش جای داده که دیدنشان سایهروشنهایی از تمدن را در ذهن من و هر بیننده دیگری تداعی میکند. این تداعیها ما را به طرز مرموزی درگیر ابهامها و رازهای مگوی شهری میکند که جبروتش قرنها پیش در زیر آب و خاک مدفون شده است؛ انگار با این سفالها و سنگنبشتههای قبرهایی که مزین به آیات قرآنی و نقوش چشمنوازی است، میخواهد بگوید که «مرا از همین سفالها و نوشتهها بخوانید و بشنوید و بیشتر واکاوید».
میان آن همه قطعات سفالی، کوزه سبزآبی بسیار زیبایی نگاهم را مجذوب خود میکند. از کنگانی در موردش میپرسم، نفسی چاق میکند و میگوید: «این کوزه در کاوشی به سرپرستی دکتر اسمعیلی جلودار در سال ۸۶ کشف شد. این سفال نزدیک به هزار و ۵۰۰ قدمت دارد ولی همچنان زیبایی خود را حفظ کرده و این گرانبها بودن هنر سفال ایرانیان را میرساند. این کوزهها در تجارت با چینیها و کشورهای مدیترانهای کاربرد داشته است».
به سختی از دنیای پرنقش و نگار سفالها جدا میشوم و در آخرین بخش موزه با آبزیان تاکسیدرمی شده مواجه میشوم که هر کدام به شکلی و رنگی نقاش بودن خالق هستی را گوشزد میکنند. در این اتاق، ورجی یا قایق چوبی که به تمامی از درخت نخل درست شده هم دلبری میکند. قایقی که به درازای تاریخ قدمت دارد.
از در خروجی موزه خارج میشوم و حس میکنم اشباع از تاریخم، تاریخ شهری که بخش زیادی از خودش را گم کرده است و هر روز خیره به خلیج فارس، هویتش را میطلبد.
مردمانی متمدن با ثروت فراوان
خورشید که از میانه روز گذشته، میل غروب کردن دارد و این یعنی ما هم کمکم باید به سیراف گردیمان پایان بدهیم. با کنگانی و یکی دو تا از همسفرها راهی ساحل میشویم تا در آرامش خلیج زیبایی که برای ما جنوبیها نماد ایستادگی و غرور است، غرق شویم.
در مسیر ساحلگردیمان به شالودههایی میرسیم که متعلق به مسجد جامع تاریخی بندر است. به گفته کنگانی «این مسجد یکی از قدیمیترین مساجدی است که در دوره اسلامی در ایران ساخته شده و جالب اینکه این مسجد روی یک دژ ساسانی بنا شده که در کاوشهای باستانشناسی، پی این دژ کشف شده است». این مسجد عظیم نشان از باورمندی مردمانی دارد که در این خطه زیست میکردند؛ مردمانی متمدن که با همه ثروت فراوانی که داشتند خدا را به خداوندی میشناختند و ستایش میکردند.
خبرنگار پایگاه خبری جنوب استان می باشد. خبرنگاران
دیدگاه بسته شده است.